غزل طلیعه محرم

الا ای قدسیان دارد محرم میشود کم کم
عزای اشرف اولاد آدم میشود کم کم
بنازم این تلاطم را شراب ناب این خم را
زلال اشک جاری از دو زمزم میشود کم کم
اگر خون گریه کرده آسمان جای تعجب نیست
که طاق عرش هم در این عزا خم میشود کم کم
تکاپویی به راه افتاد شعله شعله آه افتاد
و زهرا نیز گرم خیر مقدم میشود کم کم
علی سر در گریبان و حسن گیسو پریشان شد
و نوبت نوبت سالار خاتم میشود کم کم
نبی مقتل به روی منبری از نور میخواند
بساط مجلس روضه فراهم میشود کم کم
به کعبه تکیه داده منتقم ای منتظر برخیز
که وقت گفتن یا اهل العالم میشود کم کم

زمزمه

دریافت سبک

یابن الحسن نگار جمکرانیم

امیر و دلربای آسمانیم

ز خیمه گاه خود بده نشانیم

خدا نیارد از درت برانیم

نظر نما ای آشنای من

بده برات کربلای من

یا لااقل یه کربلا برو به جای من

{ یابن الحسن بیا بیا بیا }

خون خدا یه بار دیگه تو روضتم

دم حسین حسین شده عبادتم

اگر چه من یه عبد بی لیاقتم

یه بار دیگه کشوندی توی هیئتم

به سر زنان کنار مادرت

به یاد غصه های خواهرت

دوباره گریه میکنم به حال دخترت

{ ای بیکفن ارباب حسین من }

رباعی محرم

پایینم و چشم سوی بالا دارم

از روز ازل همّت والا دارم

از منکر بیرق محرّم به خدا

تا لحظه ی مرگ خود تبرّا دارم

سبک زمینه 9 شب محرم

دریافت متن

دریافت سبک

رباعی حضرت سید الشهدا

ما در خم زلف دوست ماتیم هنوز

محتاج یکی دو التفاتیم هنوز

با هر نفسی نیت باران داریم

گریان قتیل العبراتیم هنوز

غزل حضرت سید الشهدا

آفتابم سوز در نام و نشانم ریختند

پر خروشم از کران تا بیکرانم ریختند

مستم از پیمانه و پیمان دوران الست

جرعه ای قالوا بلی را در بیانم ریختند

زلف مجنون را گره دادند بر زلف ضریح

عشق را پایین پای آستانم ریختند

برگه های فیض دوری از عذاب النّار را

در شب جمعه به فرق زائرانم ریختند

چشمها باران گرفتند و فرات آمد پدید

خون به پای روضه های جان ستانم ریختند

زیر پا رفت حرمت فرزند زهرا بودنم

نیزه ها با بغض بابایم به جانم ریختند

خواستم از خیر یوسف بگذرند... اما نشد

ناجوانمردانه بر نعش جوانم ریختند

در عبا پیچیدمش در پیش چشمان ترم

اف بر این دنیای فانی بعد مرگ اکبرم

زمزمه مناجاتی

دریافت سبک

ای سر آغاز توسل

پر پرواز توسل

پشت در اومدم آقا

حلقه بر در زدم آقا

نکن امشب ردم آقا

(مددی بقیه الله)

شکرلله زیر دینم

که نمک گیر حسینم

میشه دل به ذکرش هرشب

توی عرش حق مقرب

ضربان قلب زینب

( یا حسین غریب مادر )

میشناسن منو با گریه

سگ زینب و رقیه

گل ریحانه ی ارباب

شمع و پروانه ی ارباب

دختر خانه ی ارباب

( مددی رقیه خاتون )

مستی است شرح "حا"و "سین" و "یا" و "نون" ، تو!

نفروشم از باغ محبت قدر یک جو

با خشت های روضه ها در وسعت عشق

عمریست در قلبم بنا کردی قلمرو

برای امام حسین (ع):

شمس اید و نور در همه اوقات می دهید با نور خویش نور به آیات می دهید

صدها سیاه دل به نگاهی عوض کنید    بر کلب خویش نیز کرامات می دهید

با چشم لطف خویش ز دستان بر قضا    کوهی به جای ذره ی طاعات می دهید

تالیّ "استجب لکُم" هستید و حاجت       هر یک ز خلق طبق روایات می دهید

با صد امید راهی بزم عزا شدم            من دست خالی روم؟!هیهات!می دهید

جا مانده چشم دل جلوی بارگاهتان        آیا دوباره فیض ملاقات می دهید؟

آقا خلاصه میشود آیا پرم دهی؟

امشب به جمع ما تو برات حرم دهی؟

با خرده ای ز تربت تو مست می شویم  با چای روضه های تو سرمست می شویم

ما آن درخت که با شجر طیّب غمت         پیوند خورده و به تو پابست می شویم

ما آن سیاه روی که از پای تا به سر      با مشکی عزای تو یکدست می شویم

اصلاً نبوده ایم و وجودی نداشتیم         با یک نگاه عیسوی ات "هست" می شویم

روی جبین مان شده حک "رعیت الحسین"  آقا توییّ و نوکر در بست می شویم

آقا بگو به روز قیامت در آن میان             در زمره ی گدای تو پیوست می شویم؟

در هول حشر گوشه ی چشمی نشان بده

یا شافع الامم ! تو مرا هم امان بده

هر که میان جاده ات ابن السبیل شد      مفلس،گدا وخاکی و...از این قبیل شد

از فرش تا به عرش خداوند می پرد      خاک رهش سرمه،مقامش جلیل شد

معراج ماست بسته به ذکر "حسین جان" بالا نرفت هر آن که زبانش بخیل شد

اشک عزاداری تان هم بهشتی است      سرچشمه ی دو چشمه ام از سلسبیل شد

بر پا  شده ز خلقت آدم عزایتان            مرثیّه خوان اوّل تو جبرئیل شد

بین خیال در حرمت زائرم،ببین!          عمریست این دیده به لطفت دخیل شد

چشم انتظار جود و کرم بار دیگرم

آقا ببر تو سوی حرم بار دیگرم

بانگ عزا و همهمه در پنجشنبه شب     کرب و بلا زمزمه در پنجشنبه شب

جارو کشان خاک حریمت از آسمان      صدها هزار خادمه در پنجشنبه شب

طوفانی است وناله بر آرد به جزر و مد             حال و هوای علقمه در پنجشنبه شب

گویا دوباره رایحه ی سیب می وزد      آری رسید فاطمه(س) در پنجشنبه شب

حالا دوباره این دلم آماده است با          اشک بدون خاتمه در پنجشنبه شب

افتاده است روی لبم مثل فاطمه(س)      این روضه بی مقدّمه در پنجشنبه شب:

ای "کشته ی فتاده به هامون" حسین من!

و ای "صید دست و پا زده در خون" حسین من!